آرزوها



تنـــهـــــــا ماندم ، تنـــهــــــا ماندم

تنـــهــــــا با دل ، برجـــــــا ماندم

چون آهـــــــــــی ، بر لبهـــا ماندم

راز خود به کس نگفتم ، مهرت را به دل نهفتم

با یادت شبی که خفتم ، چون غنچه سحر شکفتم

دل من ز غمت فغان برآرد ، دل تو ز دلم خبر ندارد

پس از این نخورم فریب چشمت ، شرر نگهت اگر گذارد

حسرت را ز خدا خواهم ، از تو لطف و صفا خواهم

کز مهرت بنوازی جانم ، عمر من به غمت شد طی

تو بی من ، منو غم تا که دردی هست نبود درمان




نگارش در یک شنبه 28 ارديبهشت 1389برچسب:, ساعت 17:37 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



من عاقبت دیوانه خواهم شد

دیوانه ای دوست داشتنی خواهم شد

دیوانگی مرا به دنیای کودکی خواهد برد ، دنیائی که خاطرات با تو بودن را به دروغ فراموش خواهم کرد

در آن دنیا تمام بازی های یه کودک را تکرار خواهم کرد ، لباس هایم کثیف خواهد شد

گنجشک های روی درخت را پَر میدهم و گربۀ روی دیوار را میترسانم

و از ته دل خواهم خندید و آنگاه تو مرا دعوا خواهی کرد

می نشینم روی زمین خاک آلود ، گوشۀ پیراهنم را میان لب هایم میگیرم و بغض گلویم را میگیرد

اما با یک خندۀ تو ، بار دیگر به سرعت تمام ناراحتی ها را از یاد خواهم برد

آری ! من همان دیوانه ی دوست داشتنی خواهم شد

دیوانه ای که همه چیز را می داند و هیچ نمی داند

..

من دیوانه شده بودم ، آمدی مرا به آرامش رساندی

و باز امروز همان دیوانه ی دیوانه ام ...




نگارش در یک شنبه 19 ارديبهشت 1389برچسب:, ساعت 9:32 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



فرصت نشد بمونمو از تو نگهداری کنم

گفتم اگه ببینمت ، دل کندنم سخته برام

اگه یه وقت بگی نرو ، رفتن پر از درده برام

گفتم صداتو نشنوم ، ندیده از پیشت برم

پشت سرم زاری نکن ، به کی بگم مســــافرم ؟

« من میرم ولی باز تو بمون همیشه

یاد تو از خاطر من فراموش نمیشه

گل من خوب میدونی بی تو تک و تنهام

عزیزم اگه تو نباشی میمیرم »

نامه رو تا تهش بخون ، گریه نکن طاقت بیار

اشکاتو پاک کن عزیزم ، سر رو شونه هام بذار

باور نکن یه بی وفا ، نامه میذاره و میره

نه گل من خدا نخواست ، به تو بگم مسافرم

سهم من از تو دوریه ، تو لحظه های بی کسی

قشنگی قسمت ماست که ما به هم نمی رسیم

« من میرم ولی باز تو بمون همیشه

یاد تو از خاطر من فراموش نمیشه

گل من خوب میدونی بی تو تک و تنهام

عزیزم اگه تو نباشی میمیرم »

شاید دیگه قسمت نشه ببینمت ؛ تو رو من

شاید فقط خاطره شه ؛ لحظه های تو با من

کاشکی بدونی رفتنم فقط به خاطر تو بود

دست بی رحم سرنوشت ، عشقمو از دلم ربود

همیشه زنده میمونن ، با یاد تو ترانه هام

منو بخش اگه بازم ، اشکام چکید رو نامه هام

دیگه تموم شد فرصت

خاطره هام پیشت باشه ، تموم خاطرات خوش

خدانگهدارت باشه

نه خاطره های خوش منو تنها نذارین ، من با همین خاطره های خوش دیوونه شدم

شما هستین که بغضم رو جاری می کنید

جائی نرین ، بمونید ، من با شماها حالا حالاها کار دارم

شماها نباشین چشمای منتظر من ، گریه هاشو از کجا بیاره ... ؟




نگارش در یک شنبه 17 ارديبهشت 1389برچسب:, ساعت 15:51 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



مانده در خاطرم ، یادی از شب های دیرین 

رفتمو و مانده ام ، بی تو من تنها و غمگین

باور کن ندارم ، جز یاد تو یاد دیگر

دریغا لحظه ای جز خیالت ، نیست در سر

من موندمو یک خاطره ، خاطره ای تلخ و غمگین

رفتمو با رفتنم ، افتادم در دام نفرین

خدایا چه سخته ، روز و شب مهنت کشیدن

با یاد گذشته ، هر شبو به صبح رسوندن

چه حاصل ز دنیا ، جز غم و اندوه و زاری

یه زخم از یه خنجر ، تا همیشه یادگاری

همینه همیشه ، هر کی عاشقه میدونه

جدائی میرسه ، عاقبت تنها میمونه

تو دنیا ، یه رؤیا ، شعر دلتنگی میخونه

دل حسرت کشو با غم عشق می سوزونه

کاش میشد دست غم ، از منو تو دور بمونه

برای عشق ما ، شعر دلتنگی نخونه

« این ها نتیجه ی تقدیر من نبود

آغاز با تو بود ، تقصیر من نبود

فکر نکن دلم برایت تنگ نمیشود

فکر نکن نمی شود ببینمت ، یعنی نمی خواهم ببینمت

ببین ، نگذاشتن با نخواستیم کلی فرق دارد

می سپارمت به بارانی که عصر خنک آن پنجشنبه بارید

و تو اسمش را گذاشتی اتفاق آشنائی

می سپارمت به آن دو ستاره که دیگر مال ما نیست

به تمام زیباها

برو زیبا ...

سرنوشت را نمیشود از سر ، نوشت

خداحافظ

خداحافظ »

..

شاعر : فرامرز کیارس

 

 




نگارش در یک شنبه 1 ارديبهشت 1389برچسب:, ساعت 9:35 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



کاش ما آدم و حوا بودیم

جدا از مردم دنیا بودیم

اون وقت منو تو با هم بودیم

مثه لیلی و مجنون ، مثه شیرین و فرهاد

مثه عکس ماه تو رودخونه ، منو تو عاشق هم بودیم

فکر نکنی دیگه نیستی پیشم

هستی ؛ اونقدَر هستی که

هر کی بگه دیگه نیستی ، دلم باورش نمیشه .

هستی ؛ اونقدَر هستی که

دلم به احترام شنیدن اسمت ، جون دوباره میگیره

تو که نیستی ، من

مثه یه ماهی ، وقتی که رو زمین افتاده و داره جون میده ؛ هستم

مثه اون لحظه که واسه یه قطره آب ، خودشو به آب و آتیش میزنه

کاش بدونی چقدر اسمت برام مقدسه

اونقدَر مقدسی که قلبم ، پروانه رو قاب گرفته گذاشته رو طاقچه ی اتاقش

واسه همینه که باور نمیکنه تو نباشی

آخه عکس قاب گرفته توئه که میذاره همیشه بتپه

محبوبم ، چقدر من با قاب عکست خوشم

هر چه غصه داری به من ببخش ، من میخواهم غصه هایت را از میان ببری

و دلشاد زندگی کنی




نگارش در یک شنبه 23 فروردين 1389برچسب:, ساعت 12:9 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



به من نگاه آخرت ، لحظه ی خداحافظی

گریه ی بی وقفه ی من ، تو اون روزای کاغذی

قول داده بودیم ما به هم ، که تن ندیم به روزگار

چه بی دووم بود قول ما ، جدا شدیم آخر کار

تو حسرت نبودنت ، من با خیالتم خوشم

با رفتم از این دیـــار ، آرزوهامو میکــُــشم

کوله بارم پـُــر حسرت ، تو دلم یه دنیا درده

مثل آواره ای تنها ، تو خیابونی که سرده

با خیالت به سرم می زنه ، گریم می گیره

آروم آروم دل تنگم ، داره بی تو می میره

گل مغرور قشنگم ، من فراموشت نکردم

بی تو اینجا رو نمی خوام ، می رمو برنمی گردم

بهم گفته بودی وقتی درخت انار خونه مون شکوفه کرد عکسشو بذارم تا ببینی

آخه گفته بودی شکوفه درخت انار رو دوست داری

گفتم چشم و از اون روز منتظر شکوفه ی درخت انار شدم




نگارش در یک شنبه 16 فروردين 1389برچسب:, ساعت 11:28 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



چه کنم ، وای چه کنم ، برای تو تنگه دلم

چطور طاقت بیارم زیر بار کوه غم ؟

برای تو تنگه دلم ، آخه مگه سنگه دلم

به خون نشسته دلم ، صد بار شکسته دلم

« همش میگم ای خدا ، چرا شدم از او جدا

با این همه محبت ، من کجا و اون کجا

بی تو چه تنها شدم ، غریب دنیا شدم »

 




نگارش در یک شنبه 14 فروردين 1389برچسب:, ساعت 8:49 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->

صفحه قبل 1 ... 20 21 22 23 24 ... 40 صفحه بعد

.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.




Digital Clock - Status Bar