آرزوها



 

نسیم همچنان در آرزوی دیدن رنگین کمان است

من ، همچنان مشغول سرودن شعرهایم .

کلاغ ، همجنان مشتاق خواننده شدن

خورشید هم میل به طلوع دارد .

آفتابگردان ، در انتظار اوست ، آرزوها در آرزوی برآورده شدن

لاک پشت در رؤیای قهرمانی .

گویــــا تو ، همچنان می خندی

و من ؛

همچنـــان مشغول سرودن شعرهایم هستم . . .

 




نگارش در یک شنبه 29 بهمن 1389برچسب:, ساعت 23:43 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->





امشب « دلم » تنگ است ، برای باران ، برای ابرهای دل شکسته

برای سکوت ستارگان ، برای صدای پنجره ...

کاش امشب باران می بارید و تا سحر زیر قطره های باریده

از غم آسمان آواز می خواندم ...

کاش باران می بارید و « قلبم » را می شست ؛ از ذره ذره غم های خاک گرفته

کاش باران می بارید تا با بوی خاک آرام بگیرم

دلم می خواست امشب تنها نبودم ...

کاش باران با من بود ، کاش باران با من بود

تا اندک شادیم را با او قسمت کنم

امشب اندکی شادم ...

شادم از دنیایی که پر است از سنگ ، سنگ هایی که می گریند

کاش از آسمان سنگ می بارید !!

و هر آنچه در دنیایم است ویران می ساخت

امشب در انتظار باران چشم هایم بسته شدند ...

...
...

 




نگارش در یک شنبه 28 بهمن 1389برچسب:, ساعت 8:35 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



سلام علیکم

من که آخرش نفهمیدم این ولنتاین چه روزیه ؟

چند وقت پیش توی یه سایت خوندم ولنتاینه آقا اینقدر خوشحال شدم سریع به بانو تبریک گفتم

و خیلی کیف کرده بودم که اول من تبریک گفتم بهش

دوباره چند روز پیش هم شنیدم که امروز ۱۴ فبریه دیگه واقعاً روز ولنتاین هست

البته یک روز هم در تقویم خودمون وجود داره که روز عشاقه

در هر صورت برای من فرقی نمیکنه که چه روزی ، روز عشاق باشه و چه روزی نباشه

چون همیشه به یاد پروانه خانوم هستم و خواهم بودم

شاید این روز بهانه ای باشه تا باز عشق ها تجدید پیمان کنند و به امید آرزوهای فردایشان

این روز رو به تمام عاشقان تبریک میگم

مبارک باشه پروانه جانم

 




نگارش در یک شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, ساعت 12:41 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 

« دوستت دارم »

صد بار نوشتم

پاک کردم

دوباره نوشتم

سودی نداشت ...

خوبیت را ، مهربانیت را ، صداقتت را ، عشقت را

نه میتوان نوشت ، نه میتوان سرود

حال ... اینک

نه میدانم چه بگویم

نه میدانم چه بنویسم

فقط میدانم که

«دوستت دارم»  

آری

دوستت دارم ٬ نه برای امروز

بلکه تا هميشه ی عـُــمرم

 

 




نگارش در یک شنبه 18 بهمن 1389برچسب:, ساعت 13:13 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



                                      و    پروانه

 

 

ای روزهای زمستان

به یادم آورید تا زنده شوند ، اولین سال های آشنائی ما

آن سال های خاطره انگیز ، آن سال های رؤیائی را

اولین باری که در آن شب دیدمت ، نامت را از ستاره ها پرسیدم

اولین باری که در آن شب دیدمت ، ماه را به یاد می سپردم

آمدی دستت را به من دادی تا اینکه همه ی وجودم شدی

حرف هایت در هوای دلم و صدایت در آسمان قلبم طنین انداخت

... و آنقدر در ذره ذره جانمان پر کشیدیم تا طلوع کند عشق فردای ما

اولین باری که دیدمت ..

امروز سالروز تولد وبلاگمون یا به عبارت دیگه سومین بهمن ماهی هست که با پروانه جان

از عشقمون می نویسم و باز این مدت چه زود ، توی یک چشم به هم زدن ، گذشت

پروانه جانم هنوز 3 سال پیش رو یادمه و به نوعی صدات هنوز تو گوشمه که در مورد ساخت وبلاگ

انتخاب اسمش ، انتخاب قالبش و ..... صحبت می کردیم

چقدر اون روزها خاطره انگیز شد

در طول این 3 سال با هم خوشی ها و ناخوشی هائی داشتیم

نمیدونیم چقدر اون افشینی بودم که تو می خواستی اما سعی کردم همیشه خوب باشم

البته میدونم که تو همیشه کوتاهی های منو خواهی بخشید

پروانگی هایمان مبارک پروانه ی عزیزم

 

...

افشینم

شايد تولد اين صفحه ي الكترونيكي كه ارتعاشات قلب من و تو را مي نگارد ، به روزهاي

اول آشناييمان برگردد ؛ به همان روزها كه من و تو در انتظار دستي بوديم تا دستش دهيم ؛

 تا پناه گيريم از ويرانه هاي باران خورده !

سلامي كه آن شب برايت زمزمه كردم ، تو ساده تر از سادگي و روان تر از رواني آب

پاسخم دادي ؛ خيلي آسان تر از تبسم بي محو لب خودت . يا ساده تر از گريه هاي

 مداوم من . حوب يادم هست كه غريب بودي به اندازه ي خودم .

و شايد دلسوخته اي عين من .

... و من تو را آشناترين آشنايم يافتم . تو مثل هيچكس نبودي ؛ با همان

نگاه ساده ي صميمي ؛ با همان سكوت خاص ، صدايم كردي ؛ به تو لبحند زدم

 و تو لبخند مرا فهميدي .

... بعدها وقتي آواي صدايت در دلم غوغا شد ، ديگر من مبتلا شده بودم .

و دنيا اسم قشنگ تو را در دلم حك كرده بود . آنوقت بود كه تصميم گرفتيم

تپش هاي قلبمان ، آسمان آرزوهايمان و پروانگي هايمان را در اين صفحه بنگاريم . 

......  و شد آنچه را كه مي بيني .

چيزي ندارم بگويم به جز اينكه آرزو كنم اين عهد ، هيچوقت از هم نگسلد ؛

 و تو همچنان محبوب قلبم باشي . حتي اگر اين صفحه نباشد . به اميد آن روز !

» آرشیو بهمن ماه های وبلاگ :

 بهمن 87  بهمن 88  بهمن 89 

 




نگارش در یک شنبه 7 بهمن 1389برچسب:, ساعت 8:0 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->

.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.




Digital Clock - Status Bar