مهر

---

دل بسته ام به پاییز ،

شاید

دوباره

سر « مهر » بیایی ...

گمشده

---

من کی ام بیگانه ای از خود جدا

با خدا

با دیگران نا آشنا

من کی ام بی ریشه ای بی برگ و آب

ای دریغ از سایه یک بوته خار

آن طلائی های در من گمشده ، آن لطافت ها ظرافت ها چه شد

سینه آماج غمو من نا توان

آن تحمل ها و طاقت ها چه شد

« من تو را ای عشق از کف داده ام

هم خودم را هم تو را گم کرده ام

آن منه عاشق منه دیوانه را

من نمیدانم کجا گم کرده ام

من نشانی های خود را می دهم یک نفر باید مرا پیدا کند

یک نفر باید که با طوفان عشق برکه ای خشکیده را دریا کند »

علی کوچولو

---

علی کوچولو دیگه کوچیک نیست

دنیاش قد اون کوچه باریک نیست

آرزوهــــاشو گم کرده دیگه ، غصه هاشو اون به کسی نمیگه

دستاش خالی و دلش پر درده

داره دنبال کار میگرده

باباش تو آسمونه ، دل مادرش پریشونه

خودشم که نمیتونه بمونه تو اون خونه

عمریه سرگردونه

بازم دلش میخواد علی بشه کلاس اولی

« علی کوچولو دیگه کوچیک نیست

خوشحال نمیشه با نمره ی بیست »

دستاش خالی و دلش پر درده

داره دنبال کار میگرده

آرزوهاشــــو گم کرده

دیگه غصه هاشو اون به کسی نمیگه

خونه شون قسط داره ، بانک میخواد خونه رو ورداره

جای اون یه برج بکاره

مادر خبر نداره چون طاقت نمیاره

علی میخواد جادو بشه ، باز علی کوچولو بشه

آرزوها

---

ای غم انگیز ترین خوشحالی ، منو عشق تو و دستی خالی

توئی اون کشمکش هر روزه ، لحظه ی پر تپش هر روزه

منو یک جاده ی چشم به راه ، جاده ای از شب تا خلوت مــــــــــاه

آخرین حادثه ی جاده توئی ، اتفاقی که نیفتاده توئی

کفش هایم که پر از خستگی ان

نقشی از نوعی دلبستگی ان

دست هایم که نیاز آلودن

همه ی عمر به سویت بودن

باز هم باش و فداکاری کن

آرزوهای منو یاری کن