آرزوها



 

دوستت میدارم

بیشتر از آنچه تابحال داشته ام

دوستت میدارم

به اندازه ی عشقی که به قلبم بخشیدی

به تعداد شاخه های گلی که به من هدیه دادی

دوستت میدارم

آنقدر که دوست داشتن را می دانی

هزار بار بیشتر از آنچه دوستم میداری

دوستت میدارم

هزار بار بیشتر از ...

عشق من به اندازه ی همین وجود ناچیز من است

عشق من به اندازه ی همین قلب کوچک من است

همین وجود ناچیز و قلب کوچکم را تقدیمت می کنم

مرا ببین ؛ فقط همین

 

 

 




نگارش در دو شنبه 26 تير 1388برچسب:, ساعت 1:19 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

 

 

عزیزم !

اگر تو نبودی ، سلامم را چه کسی با لبخند پاسخ می داد ؟

نگاه منتظرم راه را بر نگاه که می بست ؟

اگر تو نبودی کدام واژه به لبهای من گره می خورد ؟

دلم هوای که را می کرد ؟

فضای خاطره ام عطر یاد که را داشت ؟

کدام واژه به جای « تو » ورد لبم می شد ؟

چه کسی غم از دلم می زدود ؟

اگر تو نبودی کدام خنده ، مرا جان تازه ای می داد ؟

کدام شرم ، نجیبانه آتشم می زد ؟

کدام بغض ، غریبانه گریه سرمی داد ؟

اگر تو نبودی به شوق که آغاز می توانستم ؟

به سوی که پرواز می توانستم ؟

نازنینم ! تو را به جان سپیده ، تو را به سوسن و شبنم

تو را به ساقه ی گندم تو را به سوره ی مریم

تو را به نازکی خواب یک بنفشه ی زیبا

تو را به بارش باران تو را به آبی دریا

تو را به پاکی کوثر تو را به  شبنم بیتاب

تو را به رویش نیلوفرانه در مهتاب

تو را به جان شقایق تو را به لاله ی تبدار

تو را به گرمی آتش تورا به لحظه ی دیدار

تو را به هق هق آرام و بیصدا سوگند

بمان ، بمان که اگر تو بمانی بهار خواهد ماند

بمان ای بهانه ی بودن بمان ای دلیل سرودن

بمان امید شکفتن که اگر تو بمانی

من به شوق بودن با تو

به آفتاب روشن فردا سلام خواهم داد

بمان که اگر تو بمانی ، امید خواهد ماند

 




نگارش در دو شنبه 12 تير 1388برچسب:, ساعت 12:9 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



دلتنگ ِ دلتنگم

برای تماشای شرم چشمانت ؛ آن لحظه که می گویم دوستت دارم

برای شنیدن صدای خنده های دلربایت

برای لمس دستان گرم و پـُــر مهرت

برای اُمید بخشیدن های ناب و نایابت

نمیدانی چقدر دوست دارم صدایم کنی و غرق احساسم کنی

تا برایت بسُرایم ؛ قصه عشقم را ...

وقتی نیستی چقدر دلم هوای پروانگی هایمان را می کند

آن لحظه که با منی گوئی رفع تمام دلتنگی ها میکنم و بـــــــــاز با رفتنت

قصه ی دلتنگی تو را از سر می خوانم

این را خوب میدانم تو هم مثل من دلتنگی

دلتنگ ِ دلتنــــگ .

بگذار فقط این را بگویم :

من به اندازه ی تمام لحظه های بی تو بودن ، دلتنگم

 




نگارش در سه شنبه 20 تير 1388برچسب:, ساعت 13:31 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



ویولون

همیشه دوست داشتم یه روز یه ویولون داشته باشم

دوست داشتم هر موقع دلم خواست احساس شادی یا غمم رو با این ساز نشون بدم

یه آرزوی قدیمی ، کوچیک و شایدم خنده دار ...

به دلایلی تا حالا نشده به این آرزوم برسم ولی خب یه روز حتماً بهش میرسم

حتی اگه شده ویولون رو بخرم بذارم رو طاقچه خونه که فقط نگاهش کنم

حتماً این کارو میکنم

 




نگارش در سه شنبه 11 تير 1388برچسب:, ساعت 11:12 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



آغوشتو به غیر من ، به روی هیشکی وا نکن

منو از این دلخوشـــی ها ، آرامشم ، جدا نکن

من برای با تو بودن ، پـُـر عشقــــــــــو خواهشم

واسه بودن کنارت ، تو بگو به هر کجا پر میکشم

منو تو آغوشت بگیر ، آغوش تو مقدسه

بوسیدنت برای من ، تـــولد یک نفســـه

چشمای مهربون تو ، منو به آتیش میکشه

نوازش دستای تو ، عادته ، ترکـــــم نمیشه

فقط تو آغـــوش خودم ، دغدغه هـــــاتو جا بـــذار

به پای عشق من بمون ، هیچکسو جای من نیار

مُهر لباتو رو تنو روی لب کسی نزن

فقط به من بوسه بزن ، به روحو جسمو تن من

..

شاعر : پگاه موسوی




نگارش در سه شنبه 3 تير 1388برچسب:, ساعت 14:59 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->

.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.




Digital Clock - Status Bar