آرزوها



 

 

 

 ایکاش از این همه مهربانی که در چشمهایت آرام گرفته ، سهم دلتنگی مرا نیز می دادی ! تا این همه

 مدت ، ستاره های نگاهت را از پشت دیوار حسرت ، دزدکی به تماشا ننشینم .  باور کن که عاشق تر

از من پروانه ای نخواهی یافت . پس پنجره ی چشمانت را در امتداد نگاهم بگشا که سالهاست با یک

بغل گل یاس تا پشت همین پنجره می آیم و بیت بیت آرزوهایم را زمزمه می کنم . کاش فقط یکبار این

پنجره را روی دل دیوانه ام می گشودی !!!

نگار من ! آمدنت را لحظه شماری می کنم . کاش میدانستم زیر کدامین آلاچیق خیال لانه داری تا

خیالم را به استقبال ات می فرستادم ! کاش قاصدکها آمدنت را خبر می دادند ! بیا که سخت ترا

چشم در راهم !

 




نگارش در دو شنبه 29 خرداد 1388برچسب:, ساعت 22:9 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

افشینم

ماههاست که زیباترین جملات را برای امروز کنار می گذارم تا بهترین تبریک را برای سالگرد تولدت

 بگویم ؛ اما نمیدانم چرا همه ی جملات از ذهنم فرار کرده اند .

هرسال وقتی در شب 16 خرداد هزاران شهاب به سمت زمین هجوم می آوردند ، از خود می پرسیدم :

چه اتفاقی افتاده که آسمانی ها می خواهند خودشان را به زمین برسانند ؟! و امسال فهمیدم آنها به

پیشواز حضور مسافری می آیند که زمین را با گامهای مهربانش نوازش کرد تا سفرش را از خودش به

خدا شروع کند .

عزیزم ! نمیدانم چه بگویم ؛ ولی فکر می کنم اولین چیزی که باید به زبان آورم سپاس از خدایم باشد

که در این روز تو را به من بخشید . امروز به خدا التماس کردم تا چرخ روزگار را بر وفق مراد تو بچرخاند

تا الهه ی عشق از حمایت تو روی برنگرداند . از او خواستم که همیشه تو را برای من نگه دارد  

امروز روزی است که زمین یک گل را به دست سرنوشت داد ، و سرنوشت آن گل را در قلب من کاشت

 تا باغچه ی خالی قلبم جایگاه یک گل باشد . گل یاسمنم تولدت مبارک ! میدانم که این تبریک دست

خالی مرا با سخاوت بی حدت خواهی پذیرفت .  

نازنینم ! میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می شود با آن به رنج زندگی دل بست و میان آن روزهای

شتاب زده عاشقانه تر زیست این را تابحال به تو نگفته بودم که وقتی اولین قطره ی باران بر قلبم بارید ،

به بال شکسته ی پروانه ها قسم خوردم که هر بهار رو به قبله ی چشمانت نماز بخوانم و با یاد تو پر

بگیرم تا اوج . قسم خوردم که برای تو و به یاد تو بمیرم . اگر می خواهی صد سال عمر کنی ، من

میخواهم یک روز کمتر از تو عمر کنم . آخر من بدون تو نمی توانم زنده بمانم . تو عزیزترین کسی

 هستی که خدای خوبم به من ارزانی داشته ؛ شاید تو برای دنیا یکی باشی ؛ اما برای من یک

 دنیــــــائی . این را میدانستی ؟

پس نگاهت را قاب می گیرم در پس آن لبخندی که به من شور و نشاط زندگی می بخشد . امروز روز

توست افشینم . من در این روز بخاطر تولد زیبایت سبدی از گلهای یاس و پونه با یک آسمان ستاره

تقدیم می کنم .

وه ! چه لطیف است حس آغازی دوباره ؛ و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس ؛ چه اندازه

عجیب است ابتدای بودن ؛ و چه اندازه شیرین است امروز ؛ روز میلاد ؛ روز تو ؛ روزی که تو آغاز شدی ؛

روزی که تپش قلبت بهترین آهنگ زندگی را نواخت ! خودت میدانی که برای من ، قشنگترین صدای

زندگی ، تپش قلب توست ؛ زیباترین روزم روز شکفتنت ، و باشکوهترین روز دنیا روز تولدت .

..

امروز آمدم بگویم : « افشین عزیزم تولدت مبارک » برای من بمان تا همیشه و بدان که بیشتر از

همیشه دوستت دارم . من در این لحظه های باشکوه چیزی نمی توانم بگویم بجز :

 

 پروانه مــــی شوم که بســـوزی تن مرا

گلـــهای سرخ و آبـــی پیراهن مــــــــرا

آنقدر در حرارت تو بال مـــــــــــی شوم

تا اینکــــــه بنگری نهایت جان دادن مرا

چیزی نمانده است که بچیند دست تو

گلـــــــهای زرد روسری ساتن مــــــــرا

فدای تو : پروانه

... 

                  پ . ن  :   عزیزم !  خیلـی دوست داشتم در این جشن باشکوه همراه تو باشم اما

                  این سفر منو ناگزیر می کنه که در شب تولدت حضور نداشته باشم . بدون که اینجا

                  به یادت هستم . میدونی که نبض لحظه های من فقط برای تو میزنه    

 




نگارش در دو شنبه 15 خرداد 1388برچسب:, ساعت 1:0 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



منشأ هر کار بزرگی زن است ، زن کتابی است که جز به مهر و محبت ؛ خوانده نمی شود

..

پروانه جانم ، بدون شک یکی از اون روزائی که بیشتر از هر روز دیگه میتونم

شادی تو رو ببینم ، امروزه

پروانه ی عزیزم ، روز زن رو به تو بانوی عزیز و دوست داشتنی ام تبریک میگم

امروز از نظر من فرقی با روزای دیگه نداره ، فقط بهونه ای هست که از تو مهربونم

به خاطر تموم عشق و احساسی که به من هدیه کردی و میکنی ، تشکر کنم

کاش میتونستم بیشتر از این چند خط ، کاری انجام بدم که لایق و شایسته ی عشق تو باشه

تا ابد دوستت دارم و دوستت خواهم داشت

 




نگارش در سه شنبه 24 خرداد 1388برچسب:, ساعت 9:48 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



قرص ماهم ، دیشب که مهتابی بود آسمونم

صورت نورانی ات ؛ شده بود مهمون دلم

منو ؛ تو عاشقونه به آغوش کشیدی

شبای تارمو ، پُر شعر و ترانه کردی

امشب چشمای تو منو جادو میکنن

تموم ستاره ها بودنتو آرزو میکنن

دستای مهربون تو ، منو نوازش میکنه

لالائی هر شب تو ، منو آروم میکنه

موقع بستن چشمام ، اسم تو ؛ روی لبام نقش می بنده

با هر نفسم ، از دل و جونم ؛ پروانه پــــــــــر میکشه

آن شب دوست داشتم لحظه ای تو را لمس کنم

افسوس ، نشد !!!

آخر ، غافل از آن بودم که تو در اوج آسمانی و من یک زمینی

 




نگارش در سه شنبه 21 خرداد 1388برچسب:, ساعت 10:0 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



آرزوی من این است که دو روز طولانی در کنار تو باشم

فارق از پشیمانی

آرزوی من این است که تو مثل یک سایه

سر پناه من باشی ، لحظه ی تر گریه

آرزوی من این است ، نرم و عاشق و ساده

همسفر شوی با من ، در سکوت یک جاده

آرزوی من این است ، هستی تو من باشم

لحظه های هوشیاری ، مستی تو من باشم

آرزوی من این است تو غزال من باشی

تک ستاره ی روشن در خیال من باشی

آرزوی من این است در شبی پر از رؤیا

پیش ماه و تو باشم ، لحظه ای لب دریا

آرزوی من این است از سفر نگوئی تو

تو هم آرزوئــــی کن ، اوج آرزوئــــی تو

آرزوی من این است ، مثل لیلی و مجنون

پیروی کنیم از عشق ، این جنون بی قانون

آرزوی من این است ، زیر سقف این دنیا

من برای تو باشم ، تو برای من ، تنهــــا

آرزوی من این است ، آرزوی من این است

آرزوی من ، این است ...

..

شاعر : مریم حیدر زاده

زندگی جاریست ...




نگارش در سه شنبه 3 خرداد 1388برچسب:, ساعت 9:26 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->

.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.




Digital Clock - Status Bar