آرزوها



 

 

        مهربان من

پشت این ثانیه ها ، عطر یادت در خاطرم نقش بسته ؛ و گرمای نفس ات با وجودم در آمیخته ؛

ستاره ای شو و بر شبان خاموشم بتاب . مهری شو و بر تار و  پودم بنشین . بارانـــی شو و بر

وجودم ببار . نسیمـــــی شو و مرا بنـــواز . آغازی شو و مرا تا انتهای عاشقـــی همراهــی کن .

 




نگارش در دو شنبه 27 ارديبهشت 1388برچسب:, ساعت 22:48 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

 

ای قشـــنگترین بهانه ی من برای نفس کشیدن ، وقتـــی به دشت قلبم پا می گذاری ، گلهـــای زیبای

مهربانی را در قلبم می کاری ، آنوقت است که از مرز تباهـــی به یک طلوع پرا مید می رسم ؛ تو طعم

عاشقی را دوباره به من می چشانی ، از دلتنگی رهایم می کنی ، شادی را به من نشان می دهی ؛

با حضور مهربانت شب تاریک مرا سحر می کنی  ، با گرمی نگاهت سردی را از دلم می گیری همه ی

دلشوره ها و ناامیدی های مرا به آرامش بدل می کنی ؛

 ستاره ی من ! این اتاق سرد و تاریکم با حضور تو روشن مـــی شود و با نفس گرمت چشم و چراغم

می شوی ؛ ای اوج نیاز من ! وقتی که تو هستی ، گلهــــــای باغ آرزوهایم حتی در زمستان هم تازه

است . من اگر خوبم اگر بد ، هرچی دارم از تو دارم و بدون تو سرگشته و تنهایم . ای امید شاعرانه ی

من ! دوباره به دشت قلبم سفر می کنی ؟

 




نگارش در دو شنبه 11 ارديبهشت 1388برچسب:, ساعت 15:26 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

 

 آنقدر به طلسم این عشق های پوشالی چشم دوختم ؛ آنقدر به تک تک عاطفه ها شک کردم ؛ آنقدر

آینه ی دلت را شکستم ؛ که حرفهای دلم برای تو و حرفهای دلت برای من باور کردنی نیست . من پر از

مهتابم و تو پر از باران . من پر از دلهره ی عشق تو و تو پر از اطمینان دوست داشتن من . بیا تا یک لحظه

به چشمهای هم فکر کنیم ؛ بیا از مجاورت اطلسی ها فقط از « بی هم بودن » بترسیم نه اینکه از « با

هم بودن » حرف بزنیم . تو دوست داشتن را به من یاد بده و پای حرفهایت را امضا کن . گل من ! برای تو

که از لحظه هایت ، جز پروانه های رنگی چیزی نداری و چشمهایت پر از غصه ی قصه ای شده که کنار

ساحل دلتنگی برایت نوشته اند ، برای تو که همراز و همزاد پروانه ها شده ای ، بگذار نفسهایم را به

پرستشگاه اشکهایت بفرستم و از طنین صدایت لبریز شوم . از ارتفاع گلهای شقایق صدایم کن ، به

آستانه ی مهتاب دلت ، لبخندت را ببخش تا ستاره هایم را فدایت کنم . روزی با دلهره به من گفتی :

دوستم بدار ؛ و من دلم لرزید . کسی گفت : اگر دوستش داری ، انکار نکن . ترسیدم اگر حرفهایت صدای

عشقم را بشنوند ، دیگر عاشقانه نباشند . آنگاه دیگر برای با من بودن بیقرار نشوی و دیگر اشکهایت –

که چقدر عاشقانه دوستشان دارم -  سهم  من نشوند . بیا حسرت نبودن ها را نخوریم ؛ بیا از خنده

هائی بگوئیم که اشک را نمی فهمند ؛ و اشکهائی بریزیم که سرشار از خنده باشند . بیا از تنش نفس

های هم رها شویم و آبی آرامش را به سرخی ثانیه ها ببخشیم تا پر از پروانه شویم . بیا به دستهای

هم مجال گرم شدن بدهیم و بگذاریم دیوارهای فاصله ، از حسرت گرمی قلب هایمان یخ بزنند . بیا کمی

زندگی کنیم و یکبار بدون هم و برای هم بخندیم .

 




نگارش در دو شنبه 2 ارديبهشت 1388برچسب:, ساعت 21:52 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



چه شبهای بسیاری که کنار پنجره نشستم

به انتظار کسی که نغمه هایش را برایم سر دهد

چه بسیار رؤیاهایی که درونم حبس کردم در تنهایی تاریکی

اما اکنون تو آمده ای

تو ، زندگیم را روشن می کنی

اُمیدم می دهی تا ادامه دهم

روزهایم را روشن می کنی

و شبهایم را از نغمه هایت ؛ پُر

گمگشته در دریا و سرگردان امواج

آیا ممکن است که بالاخره راه خانه را یافته باشم ؟

و بخت این را که بگویمت « دوستت دارم » ؟

و دیگر هرگز تنها نباشم

تو ، زندگیم را روشن می کنی

امیدم می دهی تا ادامه دهم

روزهایم را روشن می کنی

و شبهایم را از نغمه هایت ؛ پُر

نمی تواند اشتباه باشد وقتی که اینچنین احساس لذتبخشی ایجاد می کند

چرا که تو ، تو زندگیم را روشن کرده ای

..

زندگی ام را روشن می کنی

You Light Up My Life

( جوزف بروکس ؛ 1977 )

خواننده : دبی بون


 




نگارش در سه شنبه 24 ارديبهشت 1388برچسب:, ساعت 11:19 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



امیدوارم همیشه دلاتون پر از اُمید باشه و اگر هم زمانی سختی ها به سراغتون اومد

حقیقت اینه که درسته سخته ولی با غصه خوردن و ناراحتی هم قرار نیست چیزی درست بشه

تقدیم به همه ی شما و پروانه ی عزیزم    

..

شکست به این معنی نیست که شما به هیچ هدفی دست نیافته ‌اید

بلکه به این معنی است که خیلی چیزها آموخته‌اید.

شکست به این معنی نیست که خداوند شما را فراموش کرده بلکه به این معنی است که

خداوند راه و طرح بهتری برای شما در نظر گرفته است.

وقتی زندگی چنانکه می‌خواهی با تو سر یاری ندارد ، زمانی که در فقر و قرض غوطه می‌خوری

زندگی با فراز و نشیب‌هایش در پیش است ، اگر میدان تلاش را خالی نکنی ، پیروزی از آن توست

پس تلاشت را ترک نکن زیرا که کلید پیروزی را در سخت‌ ترین شرایط به تو می‌دهند.

راز موفقیت پیروزمندان در چیست؟ آنها چگونه بر مشکلات غلبه می‌کنند؟

عمده‌ترین راز کامیابی انسانها‌ی بزرگ ، طرز فکر و نگرش مثبت آنها است که با نیروی ایمان و کوشش تکامل می‌یابد.

اگر موفقیت را به پرنده‌ای تشبیه کنیم ، "طرز فکر" در حکم سر آن و "ایمان" و "کوشش" به منزله ‌ی دو بال آنند.

 

« می خواهم پر از اُمید باشم و سختی ها را آسان کنم »

دلاتون پر اُمید


 




نگارش در سه شنبه 10 ارديبهشت 1388برچسب:, ساعت 10:58 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



سلام صبح شما بخیر

امیدوارم صبح بهارانه ای آغاز کرده باشین

روزهای آخر هفته من فرصت بیشتری دارم و میتونم بیشتر در خدمت شما باشم

این یعنی اینکه مجبور هستین نوشته های من رو یه جوری تحمل کنید

تا پروانه خانوم بیان و با دلنوشته های زیبا و رؤیائیش روح سبز و عشق رو به ما هدیه ببخشه

پروانه خانوم خودش مینویسه و از جائی کپی نمیکنه و این باعث میشه زیبائیش دو چندان بشه

پروانه خانوم ، خیلی خیلی خیلی نوشته هات زیباست و من عاشقشم

**

و اما برای شادی دل شما و پروانه خانوم چند طنز تصویری کوتاه در مورد حضور بانوان در میادین ورزشی داریم

جائی نرید من بازم امروز برمیگردم

 




نگارش در سه شنبه 10 ارديبهشت 1388برچسب:, ساعت 9:25 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



  پروانه ی دلم با نهایت عشق و احترام تقدیم به تو   

..

من بهارم ، تو زمین ؛ من زمینم ، تو درخت

من درختم ، تو بهــــــار

 

تو بزرگی مثه شب

اگه مهتـــاب باشه یا نه !!!

تو بزرگی مثه شب

خود مهتابـــــــی تو اصلاً ، خود مهتــــاب

مثه شب گود و بزرگی ، مثه شب


اگه روزم که بیــــاد

تو تمیــــــزی

مثه شبنم ، مثه صبح


تو مثه مخمل ابری ، خود بوی علفی

مثه اون ململ مه ، نازکی .

 

اون ململ مه ، که رو عطر علفــــا

هاج و واج مونده مردّد !!!

میون موندن و رفتن

میون مرگ و حیات


مثه برفـــائی تو

اگه آبم که بشن برفــــا و عریون بشه کوه

تو همون قلّه ی مغرور و بلندی

که به ابرای سیاهی و به بادای بدی می خندی

..

« از سروده های مرحوم احمد شاملو »

افشین : « پروانه ی عزیزم تمام گلهای دنیا هم نمیتونن عطر خوش تو رو به همراه داشته باشن »

 




نگارش در سه شنبه 8 ارديبهشت 1388برچسب:, ساعت 7:7 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



یکی از روزهای سرد زمستان بود . شب عید بود و سانفرانسیسکو شور و حال همیشگی خودش را داشت .

در خیابان های چراغانی شده و سفید پوش شهر ، یک هوندای قرمز رنگ دیده می شد

روی صندلی عقب اتومبیل پر بود از کادو های کوچک و بزرگ که برای هدیۀ شب عید خریداری شده بود

رانندۀ این اتومبیل قرمز رنگ خانمی بود که به سمت عوارضی پل " بـــِی " حرکت می کرد . بالاخره به باجۀ اخذ عوارض رسید

ترمز کرد و یک اسکناس درشت درآورد و به مسئول باجه داد و گفت :

« لطفاً عوارض خودم و شش تا ماشین پشت سرم را حساب کنید . »

ماشین های عقبی یکی از پس دیگری در حالی که اسکناس به دست داشتند جلوی باجه توقف می کردند

اما مسئول باجه به آنها می گفت :

خانمی که در هوندای قرمز بود عوارض شما را پرداخت کرد . بفرمایید ، روز خوبی داشته باشید .

اما به راستی خانم جوانی که در هوندای قرمز رنگ بود ، چه کسی بود و چرا این کار را کرده بود ؟

**

یک روز خانۀ دوست قدیمی ام بودم که جملۀ جالبی روی یک تکه کاغذ یادداشت کوچک بر روی یخچال او توجه مرا به خود جلب کرد

آن جمله این بود :

« هر لحظه ای که در آن کار قشنگی انجام دادی و یا به موجودی محبــّت کردی

بدون شک از زیباترین لحظات عمرت خواهد بود . »

آنقدر از این جمله خوشم آمد که فوراً قلم و کاغذی برداشتم و آن را یادداشت کردم و از آن روز به بعد در هر جایی از

خانه و محل کارم که بیشتر در معرض دیدم بود آن را نوشتم ، حتی یک نسخه را در ماشینم گذاشتم .

در واقع این جمله شعار من شده بود ، حتی در پایان همۀ نامه هایم آن را می نوشتم .

روزی همسرم که تحت تأثیر این نوشتۀ زیبا قرار گرفته بود آن را با خطی درشت و خوانا روی دیوار کلاسش نوشت

یکی از شاگردهای او ، یک دختر روزنامه نگار بود . پس از مدتی این جمله در روزنامه او به چاپ رسید و طرفداران زیادی پیدا کرد .

در کلاس همسرم چند جلسه به بحث و توضیح در مورد معنی این جمله اختصاص داده شد . بچه ها هر کدام

بهترین راهی را که به نظرشان با آن می شد به دیگری کمک کنند بیان می کردند

یکی می گفت : به نظر من ، ما می توانیم برای کمک به مدرسه همه با هم کلاس ها را رنگ کنیم .

دیگری معتقد بود که بهترین کار ، گذاشتن یک غذای داغ و خوشمزه روی سفره یک خانوادۀ فقیر است

یکی دیگر می گفت : به نظر من قشنگترین کار آن است که در کیف پول یک پیرزن محتاج پول بگذاریم

و خلاصه همۀ بچه ها یکی یکی احساسات پاک و لطیف خودشان را بیان می کردند

کار به جایی کشید که کم کم این جمله بر روی بشقاب های رستوران ها

روی دیوار های شهر و پشت شیشۀ ماشین ها به چشم می خورد

و تصمیم بر آن شد تا در هر محل یا شهری ، شهروندان کارهای خوبی به عنوان نیکوکاری انجام دهند

مثلاً اهالی یک شهر در پارکومتر هایی که کنار خیابان بود پول می انداختند

تا به ماشین هایی که قصد ایستادن در کنار آنها را دارند کمکی کرده باشند

در شهری دیگر اهالی هر محل با سطل و وسایل شوینده سر زده به خانۀ دوستان

و همسایه ها می رفتند و از بالا تا پایین خانه را تمیز می کردند

در شهری دیگر که اغلب برفهای سنگینی می بارید پسر بچه های جوان مدام با پارو مسیر حرکت اتومبیل ها را تمیز می کردند

و برای جلوگیری از یخ زدن کف خیابانها نمک می پاشیدند همه با هم مهربان شده بودند . فضای شهر پر از مهر و محبت بود .

راننده ها هنگام تصادف از سر تقصیرات هم می گذشتند و بدون دریافت خسارت

از طرفی که مقصر بود به تعمیر اتومبیل خود می پرداختند ، همسایه ها جلوی ورودی منازل یکدیگر را گل کاری می کردند

در یکی از شهرها پزشک جوانی به طور رایگان به یاری بیمارانی که در منزل بستری بودند می رفت .

در شهر دیگری مرد جوانی به تمیز کردن صندلی های پارک می پرداخت

همۀ این افراد معتقد بودند که تا دلی را شاد نکنی و خیری به مردم نرسانی

هرگز از ته دل شاد نخواهی بود و احساس رضایت خاطر نمی کنی

مگر در سایۀ یاری رساندن به دیگران

**

گاهی اوقات نیکی کردن بسیار ساده تر از کارهایی است که گفته شد ، شما می توانید با « لبخند زدن » به یک کارگر خسته

با راه دادن به یک ماشین ، با سوار کردن پیرزنی زیر باران و یا حتی با پرداخت عوارض ماشینهای پشت سرتان کار قشنگی انجام دهید

آنچه حائز اهمیت است « عمل نیک » شماست ، مهم نیست که ثمرۀ آن اندک باشد

پس در انجام کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

بهتر است هنگامی که می خواهید عمل ثوابی انجام دهید به نتیجۀ آن فکر نکنید ، چرا که در هر عمل خیری فواید زیادی نهفته است

پس اگر به هوای کوچک بودن کار خوبتان دست روی دست بگذارید و از انجام دادن آن منصرف شوید

همان ثمرۀ اندک هم وجود نخواهد داشت

 




نگارش در سه شنبه 7 ارديبهشت 1388برچسب:, ساعت 21:43 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->

.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.




Digital Clock - Status Bar