آرزوها



 

 

          پروانه

 بهت نمي گم دوستت دارم . قسم مي خورم دوستت دارم . بهت نمي گم هرچي مي خواي

 بهت مي دم ، چون همه چيزم تويي… نمي خوابم که خوابتو ببينم ، چون خيال تو خوشتر از

خوابه… اگه يه روز چشمات پر اشک شد و دنبال شونه گشتـــي تا روش گريه کني ، صدام کن

قول نميدم اشکاتو پاک کنم....ولي منم باهات گريه مي کنم..... اگه دنبال مجسمه ی سکوتي

بودي تا سرش داد بزنــي ، صدام کن.. قول مي دم ساکت بمونم . اگه دنبال خرابه اي بودي که

 همه ی نفرتت رو توش دفن کني ، صدام کن قلب من تنها خرابه ی وجود  توست . اگه بدنبال

 پروانه ای بودی تا دورت بگرده و عاقبت فدات بشه ، خبرم کن .

 




نگارش در سه شنبه 24 بهمن 1388برچسب:, ساعت 23:7 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



من از چشم هایت ؛ اشک های زلالت را وقتی که از روی گونه هات سرازیر می شوند ندیده ام

من صدای هق هق گریه هایت را نشنیده ام

نه دوست دارم ببینم ، نه بشنوم

آخر می دانم دلگیر که می شوی ، چشم های معصوم تو خیس می شوند

پروانه ها اسیر می شوند ، دنیا بی عاطفه خواهد شد و شادی از زندگی پر میکشد

تجسم همین لحظه ها برای من عذاب آور خواهد بود

می بینی ؟!!!

حتی رنگ نوشته هایم وقتی از باران اشکت می نویسم آبی می شوند

می خواهم آرزو کنم هیچ وقت چشمانت گریان نباشند

که اگر اینگونه باشد حتی نوک انگشتانم به گونه هایت نمی رسند که اشکهایت را پاک کنم

و آن وقت دل من تا همیشه از این درد نالان و سوزان است

و اما لبخند تو تمام دل های عاشق و پروانه ای را دگرگون می کند ، لبخندت امید تازه ای دارد

تو خود نوری ؛ روز را آفتابی ، شب را مهتابی میکنی و به سیاهی پایان می دهی

نگاهت که میکنم و تو می خندی من نیز می خندم ، آخر نمی شود در مقابل لبخندت اخم کرد

با لبخندت دنیا مهربانی می شود ، پس همیشه لبخند بر لبانت جاری باشد

آرزو می کنم و از ته دل می خواهم همیشه لبخند بزنی

حتی تصویر لبخندت برای من آغاز بهار است ، تصویر لبخندت را برای من بفرست

منتظرم ...

 




نگارش در پنج شنبه 21 بهمن 1388برچسب:, ساعت 8:41 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



   افشین

درود بر شما

اومدم این خبر رو بدم که چند روزی هست بخش های جدیدی به وبلاگمون اضافه کردیم که

می تونه برای شما هم جالب باشه

در سمت راست همونطور که مشاهده می کنید « بخش آپلود تصاویر » رو داریم

که فعلاً از چند سایت آپلود تصاویر تشکیل شده که به مرور زمان سایت های جدیدتر اضافه خواهند شد

مطمئنم برای شما دوستان هم خیلی مفیده و میتونید تصاویر وبلاگتون رو تو یکی از این سایتها آپلود کنید

و اما بخش دیگه ای که اضافه شده « صفحات جداگانه ی وبلاگ ما » هست که فعلاً شامل دو صفحه هست

من خودم صفحه ی « روزمرگی های ما » رو خیلی دوست دارم و فکر میکنم خیلی جالب باشه

در موردش بیشتر توضیح نمیدم تا خودتون برین و ببینید اونجا همه توضیحات داده شده

برای ورود به صفحه روزمرگی های ما می تونید روی لینکی که سمت راست وبلاگ قرار داره کلیک کنید

یا به اینجا کلیک کنید

شاد و خرّم باشید

 » آخرین تاریخ به روز رسانی صفحه ی روزمرگی های ما :

دوشنبه 19 بهمن 88

 




نگارش در پنج شنبه 17 بهمن 1388برچسب:, ساعت 13:32 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 » پروانه 

 

     افشین و پروانه

افشین: درود بر شما

امیدوارم سلامت و دل شاد باشین

همیشه همینطور بوده که زندگی در جریانه و ما کمتر به گذشت زمان توجه می کنیم

مگر زمانی که مناسبت های خاصی در پیش داشته باشیم مثل : سالروز تولد ، اومدن سال جدید ، سالروز ازدواج و ...

اون موقع هست که با این سؤال روبرو می شیم که : یک سال گذشت ؟

چه زود گذشت ، انگار همین دیروز بود

بله ! با این مقدمه ی کوتاه میخوام این رو عنوان کنم که یک سال از ساخت وبلاگمون و مهم تر از اون یکسال عاشقانه نوشتن

و زندگی کردن در کنار پروانه خانوم گذشت

سال پیش این چنین روزهائی بود که وجود عاشقانه ی پروانه خانوم ، رنگ تازه به زندگی من بخشید

نمیدونم چطور باید بنویسم تا احساس خوشحالیمو بیان کنم

میخوام به پروانه ی عزیزم بگم :

از اینکه همیشه در همه حال همراه من بودی و هستی ازت ممنونم و نمیدونم با چه زبونی ازت تشکر کنم

همیشه بهم امید دادی و من هیچ وقت عشق تو رو از قلب و یادم بیرون نمیکنم

وقتی امروز پروانه ی عزیزم با شاخه گلی که در دست داشت به استقبالم اومد

و همراه شد با لبخند من ، هر دو ساکت بودیم و فقط به یک چیز فکر میکردیم و اون اینکه :

با هم بودنمون چقدر زیبا ، دوست داشتنی و خواستنیه

من از جاودانگی قطره های باران به اتاق کوچک خاطره ها کوچ کرده ام

با صدای پروانه ای مهربان ، همنفس شده ام

تا تو از خستگی لحظه هایم با هزار قافله یاسمن مهمان چشم هایم شوی

آن وقتها که از آسمان ستاره ها می چیدی ، نبض گلها بین تپش لحظه هایت گم می شد و

من زیر سایه ی اسم مقدس تو پُر از آفتاب می شدم

ارکیده در مرزهای نگاهت جان می گرفت و پروانه از زیر انگشتانت روی زنبق ها طرح می خورد

آن وقتها که قبل از دل شکستگی من بود ؛ کدام شعر را خواندی که عاشقت شدم؟

باور می کنی اگر آسمانت بی ستاره شد از ستاره هایم به تو می بخشم؟

باور می کنی چشم هایم نقاش شده اند و روی دیوار اتاق نقش پروانه را می زنند؟

آری ! تو به معصومیت بچگانه ام می خندی و غرق دنیای کودکانه ام میشوی

و حالا همراه میشیم با کلام زیبا و دلنشین پروانه خانوم

پروانه: مهربونم !

من فقط اینو میدونم که یک روز در فضای تقدیر ، طوفانی شد و اونوقت تو شدی ستاره ی پر نور قلبم .

حالا می دونم که عاشقم و هر آنچه که در وجودم جاری میشه با نگاهی پر شور و عشقی بی پایان

بهت تقدیم می کنم .

هیچوقت یادم نمیره روزی را که با همراهی تو در اینجا کلبه ی عشقمون را بنا کردیم و در این یک سال

 پروانگیمون ، بیقرای هایمان را ترسیم کردیم ؛ ارتعاشات قلبمون را نگاشتیم و چکه های احساسمون را

 در قالب کلامی از جنس گلهای بارانی به روی این صفحه ریختیم و آنها را با لهجه ی همه ی پروانه صفت

 های این دیار ، به آسمون نیلوفریه دلهای زلال هدیه کردیم .

... و در این یک سال ، حضور سبز دوستان باصفا به محفلمون گرمی بخشید و یاریمان کرد تا برای بهتر

 شدن دلنوشته ها و آسمون آرزوهامون هرچه بیشتر تلاش کنیم . یقین دارم که محبت و وفای این

 قلبهای پاک ، در ادامه ی راه ، یاریگر ما خواهد بود .

یه پیشنهاد : ایکاش دوستان خوبمون ، پلی از محبت به گذشته بزنند و نوشته های ما را مرور کنند و

یکی از بهترین ها را انتخاب کنند . اونوقت ما به رسم قدردانی ، مطالب یکی از پست هامون را به این

دوستان اختصاص بدیم . نظرت چیه افشینم ؟

افشین: چه پیشنهاد خوبیه بانو

منم موافقم ولی باید ببینیم دوستانمون هم افتخار اینو میدن که با ما همراه باشن یا نه ؟

منو بانو از اینکه وقت گذاشتین و امروز تا آخر با ما همراهی کردین ممنونیم و سپاسگزار

شاد و خرّم باشید




نگارش در پنج شنبه 7 بهمن 1388برچسب:, ساعت 8:2 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->

.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.




Digital Clock - Status Bar