آرزوها



صدای تو بیداری همیشه ، آغاز سبز برگه

صدای تو پــُــر وسوسه مثل ِ شب خونه ی تگرگه

صدای تو آهنگ ِ شکستن ، بغض یه دنیا حرفه

تصویری از آواز ِ صریح قندیل یه دنیا برفه

هیشکی مثل تو نبود ، هیشکی مثل تو نبود

هیشکی مثل تو ، منو باور نکرد

هیشکی با من مثل تو ، توی نبض ِ شب من سفر نکرد

هیشکی مثل تو نبود ، ساده مثل بوی پاک اطلسی

یا غرور یه صدا میون دغدغه ی دلواپسی

هیشکی مثل تو نبود

هیشکی مثل تو نبود

تو غرورت مثل کوه ، مهربونیت مثل بارون

مثل آب

مثل یک جزیره دور ، مثل یک دریا پر از وحشت و خواب

هیشکی مثل تو نبود

هیشکی مثل تو نبود

هیشکی

مثه

تو

نبود ..... !

 




نگارش در یک شنبه 25 خرداد 1389برچسب:, ساعت 11:30 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



تو چنگ ابرای بهار ، افتادمو در نمیام

چشمامو سرزنش نکن ، از پسشون بر نمیام

پیر شدم تو این قفس ، یه کم بهم نفس بده

رحم و مروتت کجاست ؟ یه کم بهم امید بده

فکر نمی کردم بذاری ، زار و زمین گیر بشم

فکر نمی کردم که یه روز ، اینجوری تحقیر بشم

دلم نخواست و نمی خواست یه روز به پام بسوزی

شاید می خواست رقیب من ، به آرزوهاش برسه

نمی خواستم ببینی که اینهمه بخت من سیاست

دلبر خود پسند من ، قله ی خوشبختی کجاست ؟

ازت میخواستم نمونی ، بهت می گفتم که بری

روزا نیستی اما باز به پات میفتم که نری

تو فکرتم اما دلم ، هی میگه فکرشم نکن

یار قشنگ دلم

بیا که

تنگه دلم

تا کی با دلتنگی باید بجنگه دلم ؟

من از تو بی خبـرم ، تو از همه دنیــــــا

نمی دونی بی تو ، پــُــر از غمه دنیــــــا

دل ِ مـُــرده ی من طاقت دلتنگی نداره

می دونم که تا آخرین نفس

برات دلتنگم گل نازم

هیچکسی نمی تونه جای تو رو پــُـر کنه 

 




نگارش در یک شنبه 18 خرداد 1389برچسب:, ساعت 8:57 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



در این دنیا تکــو تنها شدم من

گیاهی در دل ِ صحرا شدم من

چو مجنونی که از مردم گریزد

شتــــابـــان در پــــی لیــــلا شدم من

چه بی اثر می خندم ، چه بی ثمر می گریم

به ناکامی چرا رسوا شدم من

چرا عاشق ، چرا شیدا شدم من

من آن دیر آشنــــا را می شناسم

من آن شیرین ادا را می شناسم

محبت بین ما ، کار خدا بود

از این جا من خدا را می شناسم

خوشا آن روزی که این دنیا سرآید

قیامت با کام محشر آید

بگیرم دامن عدل الهی ، بپرسم کام عاشق کی برآید




نگارش در یک شنبه 16 خرداد 1389برچسب:, ساعت 8:43 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



زخمی تر از همیشه از درد دل سپردن 

سرخورده بودم از عشق در انتظار مردن

با قامتی شکسته از کوله بار غربت

در جستجوی مرحم ، راهی شدم زیارت

رفتم برای گریه رفتم برای فریاد

مرحم مراد من بود ، کعبه تو رو به من داد

ای از خدا رسیده ، ای که تمام عشقی

در جسم خالی من ، روح کلام عشقی

ای که همه شفائی ، در عین بی ریائی

پیش تو مثل کاهم ، تو مثل کهربائی

هر ذره از دلم را ، با حوصله زدی بند

این چینی شکسته ، از تو گرفته پیوند

ای تکیه گاه گریه ، ای هم صدای فریاد

ای اسم تازه ی من ، کعبه تو رو به من داد

من زورقی شکستم ، اما هنوز طلائی

طوفان حریف من نیست ، وقتی تو ناخدائی

بالاتر از شفائی ، از هر چه بد رهائی

ای شکل تازه ی عشق ، تو هدیه ی خدائی

با تو نفس کشیدن ، یعنی غزل شنیدن

رفتن به اوج قصه ، بی بال و پر پریدن

 




نگارش در یک شنبه 3 خرداد 1389برچسب:, ساعت 7:21 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->

.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.




Digital Clock - Status Bar