آرزوها



 

 

 

 

نمیدونی چقدر به اون حسودیم میشه ! چقدر دلم میخواد به جای اون من بودم ! خودت خوب میدونی که

 من حسود نیستم ؛ اما این بار واقعا بهش حسودیم میشه ؛ به اونی که اینقدر راحت میاد پیش تو .

اونکه برای یه لحظه هم که شده نگاهت رو به خودش می کشونه و تو قاب چشمات می شینه ؛ نمیدونم

 چیکار می کنی . شاید اصلا بهش اهمیت ندی ؛ ولی من به اون قاصدکی که باد آوردش پشت پنجره ی

 اتاقت ، حسودیم میشه !

 

 

 ...

 

سکوتم تنها حرفی است که در زربافت های قلب بی تابم می پیچمش و به دست کبوتر قاصد می سپارم

 تا نغمه هایش را برات بخونه . چه قصه ی شیرینی ! تو با نگات حرف میزنی و من با سکوتم ! شاید

اینطوری بهتر باشه ؛ چون اونوقت دیگه عاشقانه های پروانگیمون رو هیچ گوشی شنیدار نیست .

 

 

 

 




نگارش در دو شنبه 3 مرداد 1388برچسب:, ساعت 23:38 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



بودنت برای من یه نعمتـــه

جای تو رو هیچکسی نمیتونه پـُــر کنه حتی اون پروانه های عاشق و پشیمان .

با هیچ یک از دخترکان چشم رُبا حرفی نمیزنم ، حتی اگر حرفامون ساده باشه

دوست دارم وقتم را فقط و فقط برای تو بگذارم

دوست دارم پروانگی هامون رو با هم قسمت کنیم

دوست دارم اگر مینویسم به بهونه ی قشنگ داشتن تو باشه

حتی اگر فقط تو نوشته هامو بخونی برام کافیه

تو رو بیشتر از هر چیز و هر کسی دوست دارم

میخوام تا هر زمان که با تو هستم فقط برای تو باشم

صدامو نگاهمو دستامو نفسمو و تموم وجودمو جز برای تو و با تو

با هیچکس دیگری قسمت نمیکنم

..

الحاقیه : این چند خط از اون نوشته هائی هست که درونش خیلی چیزا هست

که شاید نوشته نشده ، این باعث میشه که بیشتر دوستش داشته باشم

 




نگارش در سه شنبه 1 مرداد 1388برچسب:, ساعت 17:37 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



جز برای یکی

حتی

اگر

تمام وجودت

چو تکه های ابر

ذره ذره آب شود ...

و چون کوه فرو ریزد ...

خود را

به اندازه ی سر سوزنی

برای کسی

« حقیر مکن » !!

پاهای ترک خورده

 




نگارش در سه شنبه 1 مرداد 1388برچسب:, ساعت 12:20 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



آغوشتو به غیـــر من ، به روی هیشکی وا نکن

منو از این دلخوشـــی ها ، آرامشم ، جدا نکن

من برای با تو بودن ، پـُـر عشقــــــــــو خواهشم

واسه بودن کنـــارت ، تو بگو به هر کجا پــــــــر میکشم

منو تو آغوشت بگیر ، آغوش تو مقدسه

بوسیدنت بـــرای من ، تـــولد یک نفســـه

چشمای مهربــــون تو ، منو به آتیــــش میکشه

نوازش دستــــای تو ، عــــادته ، ترکـــــم نمیشه

فقط تو آغـــوش خودم ، دغدغه هـــــاتو جــــا بــــذار

به پای عشــــــــق من بمون ، هیچکسو جای من نیـــــــــــــار

مُهر لباتو رو تنو ؛ روی لب کسی نزن

فقط به من بوسه بزن ، به روحو جسمو تـــن مـــن

..

شاعر : پگاه موسوی

***

میدونم تکراریه ، میدونم آهنگش داره پخش میشه ، اما چیزی

درونش هست که دوستش دارم

 




نگارش در سه شنبه 1 مرداد 1388برچسب:, ساعت 11:37 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 

دوستت میدارم

بیشتر از آنچه تابحال داشته ام

دوستت میدارم

به اندازه ی عشقی که به قلبم بخشیدی

به تعداد شاخه های گلی که به من هدیه دادی

دوستت میدارم

آنقدر که دوست داشتن را می دانی

هزار بار بیشتر از آنچه دوستم میداری

دوستت میدارم

هزار بار بیشتر از ...

عشق من به اندازه ی همین وجود ناچیز من است

عشق من به اندازه ی همین قلب کوچک من است

همین وجود ناچیز و قلب کوچکم را تقدیمت می کنم

مرا ببین ؛ فقط همین

 

 

 




نگارش در دو شنبه 26 تير 1388برچسب:, ساعت 1:19 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



دلتنگ ِ دلتنگم

برای تماشای شرم چشمانت ؛ آن لحظه که می گویم دوستت دارم

برای شنیدن صدای خنده های دلربایت

برای لمس دستان گرم و پـُــر مهرت

برای اُمید بخشیدن های ناب و نایابت

نمیدانی چقدر دوست دارم صدایم کنی و غرق احساسم کنی

تا برایت بسُرایم ؛ قصه عشقم را ...

وقتی نیستی چقدر دلم هوای پروانگی هایمان را می کند

آن لحظه که با منی گوئی رفع تمام دلتنگی ها میکنم و بـــــــــاز با رفتنت

قصه ی دلتنگی تو را از سر می خوانم

این را خوب میدانم تو هم مثل من دلتنگی

دلتنگ ِ دلتنــــگ .

بگذار فقط این را بگویم :

من به اندازه ی تمام لحظه های بی تو بودن ، دلتنگم

 




نگارش در سه شنبه 20 تير 1388برچسب:, ساعت 13:31 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 

 

 

عزیزم !

اگر تو نبودی ، سلامم را چه کسی با لبخند پاسخ می داد ؟

نگاه منتظرم راه را بر نگاه که می بست ؟

اگر تو نبودی کدام واژه به لبهای من گره می خورد ؟

دلم هوای که را می کرد ؟

فضای خاطره ام عطر یاد که را داشت ؟

کدام واژه به جای « تو » ورد لبم می شد ؟

چه کسی غم از دلم می زدود ؟

اگر تو نبودی کدام خنده ، مرا جان تازه ای می داد ؟

کدام شرم ، نجیبانه آتشم می زد ؟

کدام بغض ، غریبانه گریه سرمی داد ؟

اگر تو نبودی به شوق که آغاز می توانستم ؟

به سوی که پرواز می توانستم ؟

نازنینم ! تو را به جان سپیده ، تو را به سوسن و شبنم

تو را به ساقه ی گندم تو را به سوره ی مریم

تو را به نازکی خواب یک بنفشه ی زیبا

تو را به بارش باران تو را به آبی دریا

تو را به پاکی کوثر تو را به  شبنم بیتاب

تو را به رویش نیلوفرانه در مهتاب

تو را به جان شقایق تو را به لاله ی تبدار

تو را به گرمی آتش تورا به لحظه ی دیدار

تو را به هق هق آرام و بیصدا سوگند

بمان ، بمان که اگر تو بمانی بهار خواهد ماند

بمان ای بهانه ی بودن بمان ای دلیل سرودن

بمان امید شکفتن که اگر تو بمانی

من به شوق بودن با تو

به آفتاب روشن فردا سلام خواهم داد

بمان که اگر تو بمانی ، امید خواهد ماند

 




نگارش در دو شنبه 12 تير 1388برچسب:, ساعت 12:9 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->

صفحه قبل 1 ... 29 30 31 32 33 ... 40 صفحه بعد

.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.




Digital Clock - Status Bar