آرزوها



درود دوست عزیز

امروز میخواهیم با هم سری بزنیم به دنیای گل و گیاه

شما چیزی در مورد بامبو ( گیاه شانس ) می دونید ؟

میگن که بامبو شانس میاره ، اما باید تعداد آن فرد باشه !!!

برای خواندن این مطلب به روی ادامه مطلب کلیک کنید

 



ادامه مطلب...


نگارش در یک شنبه 18 تير 1389برچسب:, ساعت 12:47 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



کلام اول :

امتحاناتم دیروز تموم شد

در حقیقت بدترین حالتی که می شد درس بخونم رو گذروندم

فقط صفحات کتاب رو ورق میزدم و میرفتم سر جلسه ی امتحان

حتماً نمرات درخشانم رو اینجا میذارم

کلام دوم :

توی این دو ماه گذشته به هیچ کامتنی جواب ندادم و پیام های شما بی جواب موند

از همه ی شما ممنونم ، در واقع رک بگم انتظار نداشته باشین که در قبال نظراتی که میذارین

من هم براتون نظر بذارم دوست دارم تنها باشم ، اینجا مطالبی میذارم که فکر میکنم جالب باشه

وبلاگ بیبشتر از قبل به روز میشه یعنی تقریباً هر روز مطالب جالب میذارم

تا شما هم بتونید از مطالب و دیگر بخش های وبلاگ استفاده کنید

من هم انتظار تشکر یا تعریف و تمجید از کسی ندارم

اگرم کسی نظر گذاشت لطف و محبت خودش رو میرسونه

کلام سوم :

این روزا یه حس جالب ؛ شایدم خنده دار اومده سراغم ، نمیدونم چرا احساس میکنم

به زودی از دنیا میرم و زیاد زنده نمیمونم ، از مرگ وحشتی ندارم ، اتفاقاً خیلی هم آرامش دارم

عمر هم دست خداست ، خلاصه ی کلام هر چی که هست احساس خوبی دارم

همون آرامشی که خیلی وقت بود از دست داده بودمش

حالا تنهام و آرامش دارم ...

 




نگارش در یک شنبه 17 تير 1389برچسب:, ساعت 12:45 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



بی تو قلبم اون قدر سیاه شده که انگار سال ها غرق گناه بوده

میخوام قلبم اون قدر سیاه بشه که همه با تنفر از قلبم روی بگردونند

حتی تو

توئی که از دیروز ، گوئی سال هاست با من غریبه ای

دیگر روی مــــرا نخواهـــی دید

فکر نکن اینجوری از دلم دور میشی و دلم ازت دور می مونه

اما می دونم که دیگه دنیای هیچ پروانه ای به من نیازی نداره

با این همه ؛ همین قلب سیاه و منفور شده ی من

همیشه به یادت خواهد بود

 




نگارش در یک شنبه 7 تير 1389برچسب:, ساعت 13:4 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



صدای تو بیداری همیشه ، آغاز سبز برگه

صدای تو پــُــر وسوسه مثل ِ شب خونه ی تگرگه

صدای تو آهنگ ِ شکستن ، بغض یه دنیا حرفه

تصویری از آواز ِ صریح قندیل یه دنیا برفه

هیشکی مثل تو نبود ، هیشکی مثل تو نبود

هیشکی مثل تو ، منو باور نکرد

هیشکی با من مثل تو ، توی نبض ِ شب من سفر نکرد

هیشکی مثل تو نبود ، ساده مثل بوی پاک اطلسی

یا غرور یه صدا میون دغدغه ی دلواپسی

هیشکی مثل تو نبود

هیشکی مثل تو نبود

تو غرورت مثل کوه ، مهربونیت مثل بارون

مثل آب

مثل یک جزیره دور ، مثل یک دریا پر از وحشت و خواب

هیشکی مثل تو نبود

هیشکی مثل تو نبود

هیشکی

مثه

تو

نبود ..... !

 




نگارش در یک شنبه 25 خرداد 1389برچسب:, ساعت 11:30 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



تو چنگ ابرای بهار ، افتادمو در نمیام

چشمامو سرزنش نکن ، از پسشون بر نمیام

پیر شدم تو این قفس ، یه کم بهم نفس بده

رحم و مروتت کجاست ؟ یه کم بهم امید بده

فکر نمی کردم بذاری ، زار و زمین گیر بشم

فکر نمی کردم که یه روز ، اینجوری تحقیر بشم

دلم نخواست و نمی خواست یه روز به پام بسوزی

شاید می خواست رقیب من ، به آرزوهاش برسه

نمی خواستم ببینی که اینهمه بخت من سیاست

دلبر خود پسند من ، قله ی خوشبختی کجاست ؟

ازت میخواستم نمونی ، بهت می گفتم که بری

روزا نیستی اما باز به پات میفتم که نری

تو فکرتم اما دلم ، هی میگه فکرشم نکن

یار قشنگ دلم

بیا که

تنگه دلم

تا کی با دلتنگی باید بجنگه دلم ؟

من از تو بی خبـرم ، تو از همه دنیــــــا

نمی دونی بی تو ، پــُــر از غمه دنیــــــا

دل ِ مـُــرده ی من طاقت دلتنگی نداره

می دونم که تا آخرین نفس

برات دلتنگم گل نازم

هیچکسی نمی تونه جای تو رو پــُـر کنه 

 




نگارش در یک شنبه 18 خرداد 1389برچسب:, ساعت 8:57 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



در این دنیا تکــو تنها شدم من

گیاهی در دل ِ صحرا شدم من

چو مجنونی که از مردم گریزد

شتــــابـــان در پــــی لیــــلا شدم من

چه بی اثر می خندم ، چه بی ثمر می گریم

به ناکامی چرا رسوا شدم من

چرا عاشق ، چرا شیدا شدم من

من آن دیر آشنــــا را می شناسم

من آن شیرین ادا را می شناسم

محبت بین ما ، کار خدا بود

از این جا من خدا را می شناسم

خوشا آن روزی که این دنیا سرآید

قیامت با کام محشر آید

بگیرم دامن عدل الهی ، بپرسم کام عاشق کی برآید




نگارش در یک شنبه 16 خرداد 1389برچسب:, ساعت 8:43 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



زخمی تر از همیشه از درد دل سپردن 

سرخورده بودم از عشق در انتظار مردن

با قامتی شکسته از کوله بار غربت

در جستجوی مرحم ، راهی شدم زیارت

رفتم برای گریه رفتم برای فریاد

مرحم مراد من بود ، کعبه تو رو به من داد

ای از خدا رسیده ، ای که تمام عشقی

در جسم خالی من ، روح کلام عشقی

ای که همه شفائی ، در عین بی ریائی

پیش تو مثل کاهم ، تو مثل کهربائی

هر ذره از دلم را ، با حوصله زدی بند

این چینی شکسته ، از تو گرفته پیوند

ای تکیه گاه گریه ، ای هم صدای فریاد

ای اسم تازه ی من ، کعبه تو رو به من داد

من زورقی شکستم ، اما هنوز طلائی

طوفان حریف من نیست ، وقتی تو ناخدائی

بالاتر از شفائی ، از هر چه بد رهائی

ای شکل تازه ی عشق ، تو هدیه ی خدائی

با تو نفس کشیدن ، یعنی غزل شنیدن

رفتن به اوج قصه ، بی بال و پر پریدن

 




نگارش در یک شنبه 3 خرداد 1389برچسب:, ساعت 7:21 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->

صفحه قبل 1 ... 19 20 21 22 23 ... 40 صفحه بعد

.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.




Digital Clock - Status Bar