تمام احساسم را با تو قسمت میکنم
با تو تمام خستگی ام را به باد هدیه میکنم
طوفــــانی به پا خواهم کرد تا تمام زندگی خزان زده ام را با خود به نا کجاها ببرد
در این راه ، تو چه ساده همسفرم می شوی
دل طوفانی ام را با بوسه ای شیرین ، به سراسر آرامش می رسانی و همه وجودم می شوی
و من را
به مانند عروســــکی در آغوشت خواهی کشید تا
در سکوت بی نهایت شب ، آرامشی دو چندان به قلبم ارزانی کنی
آرامشی که مدت هاست به دنبال آنم
هر صبح ، چشمانم را با امید دیدن دوباره ات و شنیدن صدایت ، به سوی فردائی روشن خواهم گشود
تا تمام روز و شبم ، با تو افسانه گردد
اینـــگونه است که حصار زندان و خیال بودنت ، برای من نیز معنا پیدا می کند
و تلاطم طوفان دلم را ، نسیمی دلپذیر پُر خواهد کرد
نسیمی که تو در آن پَر می گشائی
نظرات شما عزیزان: